فرهنگ امروز/ سیدمحمد طباطبائی: میتوانی راحت، بیهیچ دغدغهای، بی هیچ نگرانی از امروز و آینده، روی مُبلِ راحتی پذیرایی تکیه بدهی و سریال کرهای یا ایرانی نگاه کنی. میتوانی خیلی راحت در نزدیکترین بوستان نزدیک خانه قدم بزنی و به ادای روشنفکری یا از روی عادت، سیگار بگیرانی و بعد به اولین آدم یا منظرهای که نگاهت را جلب میکند علاقهمند شوی و چند روزی خودت را سرگرم کنی. میتوانی... میتوانی بسیار راحت زندگی کنی. آری میتوانی بهرام بیضایی نباشی و راحت زندگی کنی؛ بهرام بیضایی نه به عنوان یک فرد، به عنوان یک فکر، یک اندیشه و باور، یک دغدغه.
میتوانی بهرام بیضایی نباشی و از مدرسه و دانشگاه نگریزی و در سیستم اشتباه آموزشی استعدادهایت یک به یک سرکوب شود؛ چنان که برای همه ما اتفاق افتاد و بعد با تلاش و مبارزه از بخشی از استعدادهایت محافظت کنی و آنها را با مطالعات خارج از سیستم آموزشی پرورش بدهی اما به سیستم آموزشی تن بدهی. اما بعدش کتاب «نمایش در ایران» را نمینویسی، این بیضایی است که مینویسد نه به این خاطر که دانشگاه را رها کرد بلکه به این دلیل که مسیرش را میشناخت و میشناسد.
میتوانی بهرام بیضایی نباشی و مدرک جعل کنی و با آن در دانشگاه تدریس کنی و حتی وزیر و وکیل شوی اما نمیتوانی مثل او با همان مدرکِ دیپلم بشوی استاد طراز اول ادبیات نمایشی و تئاتر و بعد در دانشگاههای معتبر کُرسی داشته باشی و نشان افتخاری دکتری بگیری.
میتوانی بهرام بیضایی نباشی و بهجای پیادهرو در سالنهای مجلل با بودجههای کلان و سخنرانهای گرانقیمت و هدایای سنگین وزن از تو تجلیل کنند اما نمیتوانی انتظار داشته باشی مراسم نکوداشتت خودجوش و دلی و تاثیرگذار و دوست داشتنی باشد. میتوانی بهرام بیضایی نباشی و هر روز به رنگی باشی و رنگی که هستی موردپسند و دلخواه باشد. میتوانی مثل او نباشی که نماز بگزاری و رافظیات بخوانند. مثل او نباشی و با نوشتن یک اثر درجه چند در حوزه دین سالها از آن استفاده کنی نه چون او مهمترین نمایشنامه درباره حضرت امیر(ع) و مهمترین فیلمنامه درباره عاشورا و امام حسین (ع) را بنویسی اما ارج نبینی و رنج ببینی.
میتوانی بهرام بیضایی نباشی و با کمترین استقبال، شرایط ایدهآل زندگی در خارج از کشور را رها نکنی که بیایی تا با شوق، روی صحنه تئاتر کارگردانی کنی. حتی میتوانی مثل او نباشی و وقتی به اجبار و اندوه دوباره رنج سفر به غربت بر دوش میگیری، در سرزمین دیگری در میتینگهای سیاسی شرکت کنی نه اینکه چون او در آنجا هم به فکر نمایش ایرانی باشی و بیتفاوت نسبت به این هیاهوهای هیچ.
میتوانی بهرام بیضایی نباشی و هر کس را که به تو ظلمی کرد به وقتِ در اوج بودن از بالا نگاه کنی تا یادش بیاید که با تو چه کرده است. میتوانی مثل او نباشی که وقتی میبینی آنهایی که از صحنه پایینت کشیدند و علیه تو نامه امضا کردند حالا تئاتر مجلل روی صحنه میبرند و داعیه دفاع از تو دارند سکوت کنی.
آری، میتوانی بهرام بیضایی نباشی و رنج نبینی راحت زندگی کنی.
ایبنا
نظر شما